[ad_1]
آسمانی از ستارگان زنده وقتی زائران مجذوب تواندو نور بهسوی تو کشیده میشود
زیبا، هولانگیز است هولانگیز، همان قدر بهتانگیز
تو مسجدالاقصای منی کلمه مغصوبدر محاصره تجاوزشده اما یک آوای بیوقفهای:
نابودشدنی نیستم زبان صبحم تابش و معراجزبانه میکشم و روزی خاکسترتان را باد خواهد برد و از گنبدهای من محو خواهد کرد☆☆☆☆☆آذرخش نام تو نیست تو رازی ممتدی، رخشیوقتی آسمان بر زمین حکم میراند میرانی، میمانینه درخشی به دمی سپری میروی تا دمدمه پیداییِ آن ناپیدا میمانی دستان آه و آرزوی ماییطلیعهای، طلبه دادگری دادگر موعودی و فرشتگان و پیامبران میشناسندت☆☆☆☆☆هزار نام داری نامی از نامهایت، انقلاب اسلامی ستو تو را با نام دیگرت، خمینی میشناسندبهوقت انفجار نور
تبار و تاریخ مایی تاریخ و رؤیای ماییرویا و تاریخ و تبار و تقدیر بههمآمیخته مایی. ما با تو تکهتکه میشویم و تکهتکههای ما، تکهتکه میشودو هر تکه ما، کلمهای شگفت است که تکرار میکند کلمهای بیتا و تام را که نامش آذرخش نیست که رازی ممتد است:قهقهه پیروزی خدا در جبروت چشم بهراهیِ موعود در صفاصف فرشتگان نشاندار ملکوت جنینی در زهدان یطهرکم تطهیرا منتظر در اینجایی، ناسوت اینجااین گاهِ آگاه☆☆☆☆☆یوماً یوما !و این همچنان یک شعر نیست رازی طولانی استتو را بهنام او میخوانمیوماً یوما و شیدا میشوم ای انقلاب آسمانی منای آغوش و امید دادگری ای انتظار طولانی ای آغاز پایان تاریخ آدمخواری جهانخوارگییوماً یوماریشههایم از کوچههای بنیهاشم مرا فرا میخواند از تاریکی و گمگشتگی از عصر نووارگی، بتوارگی، فرایم میخواند:پیدایم کنپیدایم کن و من دربهدر کوچهبهکوچه خیابانبهخیابان شهربهشهر وطنبهوطن دامبهدام شیاطین و ظلماتبه جستجوی تو زخم خوردم پارهپاره شدم پریشیده و آواره تو را آه کشیدم در همه میادین چشم بر راه یوماً یوما از میان درهای آتشگرفته از خونهای پرتابشده به آسمان خدا از عاشورا از سیاهچالهای سلاطین جائر از سردابهای غیاب تو را فریاد زدم یوماً یوما و این همان دم است مادر که منتقم قائم را فریاد میزد ومنجی را انتظار میکشید ☆☆☆☆☆فاطمه، نامی است که درهای آتشزده را خاموش میکند و علی بابا… است دروازه مدینهالعلم و جهل اریکه فرمانروایی شیطان استخصم دانایی و در گشوده عقل ☆☆☆☆☆و تو انقلاب اسلامیزاده علی و فاطمهای همان فراخوان امّی همان زاده زهدان مطهّر تو یک راهتو یک عبد خالص اویی، هویی که زاده میشود در زمانه عسرت در عصر غیبت و رشد میکند شهید میشوددوباره زاده میشودققنوس میشودمیدود در رویاهایشمیدود در طریقالحسینمیدود تشنهلب هزار زخم با خونی فراپاشاروبهگشایش و بهسوی موعود تا جهان را در بگشاید از ظلمات به نور تو گوهر انتظاری و تا یک پژواک تا آن کلام منتظرتا انّ الحسین….. ادامه داری ☆☆☆☆☆آری آری آری زاده شدی پیش چشمهای بدگمانی یک دنیا تاریکی:نیمی ترانه، نیمی خشمنیمی نسیم، نیمی صخره نیمی زمین، نیمی باراننیمی آتش، نیمی نارنجستان و شکوفه و لبخنددوزخ برای ستمیارانبهشت برای ستمزدگانیعنی همان نوری سرشته خدانیمی علی، نیمی فاطمهنیمی حسن، نیمی حسین نشانی از بینشان نیمی از چشم بهراهیِ وعده داده شدهو فرود آمدی نیمی سلماننیمی ابوذر میان ما گشتی و گشتی جاری گشتینیمی حافظ غزلهای عاشقانه نیمی فردوسیِ حماسههای حکمتنیمی شور شیدای مولانانیمی پیام سلیس بنیآدم… همان دانایی جهانگیر سعدی نیمی به هیات یک انقلاب نیمی به قامت یک امام☆☆☆☆☆همگان دیدند از خدا آمدی ریشهها را فراخواندی و جوانهها را گرد آوردی همگان دیدند بازوانت گشوده شد و چون مادری زمین گمشده را در آغوش گرفت کوهها و دریاهاجنگلها و دشتهای مشوشدر تو ماوا گرفتند و مردمان قارهها از شیر آگاهی و سرود بیداریات دوباره زاده شدند
پیش چشمهای بدگمانی یک دنیا تاریکی انبوه بیپناهان و نفرینشدگان زمین با تو نماز خواندند شیاطین چارهای جز مکر و دروغکاری نیافتند و سیلاب تردید و شگرد و شیوع اوهام تا تو را ویران کننداما همگان به یقین دانستند تو تنها تو بشارت آن منجی موعودی که آمدنی است.
[ad_2]